رفع خطر
گلشید خوشگل و نازم خیلیییی نگران سلامتی خودت و مامانیت بودیم هممون وای از ساعتهای اولی که روز جمعه توی بیمارستان پشت سر گذاشتیم !!! دیگه هرگز دلم نمیخواد اون لحظات تکرار بشه بنده خدا خاله شیرین مثل یه دختر حرف گوش کن نشسته بود توی راهروی بیمارستان که حراست چیزی بهش نگه ! منم توی راهروی زایشگاه مدااام قدم میزدم و فکر کنم 10 بااار شد که آیفون بخش رو فشار دادم که خانووم بالاخره چی شد ؟! یعنی از پرسنل بیمارستان به شدت عصبانی هستم ! یه منشور زدن توی راهروهای بیمارستان که حقوق بیمار رو مشخص میکنه ولییی من که ندیدم پرسنل رعایت کنن این قضیه رو ! حالا چون خودشون روزی چندین مورد حاد می بینن براشون عادی شده ولی ما که ممکنه هر لحظه اتفا...
نویسنده :
خاله شبنم
18:45